آریاآریا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

آریا مامان و بابا

تولد نه سالگی

عزیزم داره میاد

آرياي عزيزم 30 يعني دو روز ديگه مياي تو بغلم...................... از شادي نمي دونم بايد چه كنم عزيز دلم مشتاق ديدار ام اميدوار كه سالم بياي تو بغل من و بابا................ بابا هم منتظر اين 4شنبه اهورايي است ماماني...............
27 آذر 1390

انتظار

سلام پسر گلم خوبی مامانی........................................هر روز داری بزرگتر میشی و مامان این و حس میکنه......................شب ها سختم که بخوابم دیگه خوابیدن سخت شده ................ همش نگران ام پسر گلو اون تو له نشه................................ تو هم که مامان سحر خیزی زودی بیدار میشی و ورجه وورجه میکنی................... این دو ماه بگذره و تو بیای تو آغوش مامان دیگه خیالم راحت میشه .............. نه تنها من بابایی هم دوست داره زودتر تو رو ببینه .................... هر دو مون دوستت داریم عزیزم با یه عشقی برات خرید میکنیم ................... حالا مامان شهین و ندیدی.................... اون که مامانی یا داره می خره یا می بافه یا می ...
1 آبان 1390

بدون عنوان

آریای مامان انتظار سخت شده خیلی . هر روز آرزو میکنم این دو ماه هم بگذره ............... دارم کم کم سنگین میشم...............یعنی عزیز دل مامان بزرگتر میشه................................. و من بی صبرانه منتظر دیدارم مامانی........................ هر شب من و بابایی میریم تو اتاقت و به وسایلت دست می زنیم. گاهی اوقات هواپیما خوشگلت و بر می داریم جای تو با هم بازی میکنیم......................... لباسات و بررسی می کنیم................خلاصه مامان جان دنیایی داریم................. خیلی شیرین خیلی شیرین.......................................... ...
20 مهر 1390